نوروز نامه
آغازی دگر ... سالی دگر ...
درخت ساختن و ....
گیلیدی ....!!!
صندوق گمشده هااااا ....!!!!!
ما هم آمده بودىــــــــــــــــــــم ....
داستان خوابیدن ودوجک شیرینم ...
بیشتر شبها موقع خواب ما با هم یه کم مشکل پیدا میکنیم از اونجایی تا ته ته انرژیت تموم نشه به خوابیدن رضایت نمیدی و میگی نمیشه بخوابیم .... هر شب من باید آروم آروم شما رو آماده خواب بکنم تا کمتر گریه و زاری کنی . بعد از شام مسواکت رو بهت میدم که بزنی و هر شب شما با نگرانی میپرسی میخوایم بخوابیم ...؟؟؟؟ بهت میگم نه حالا مسواک بزن فعلا بیداریم ... مسواکت رو که میزنی دوباره مشغول بازی میشی . من یواش یواش چراغها رو کم میکنم و چراغ خواب اتاقمون رو روشن میکنم تا این صحنه ها رو می بینی دوباره با نگرانی میپرسی میخوایم بخوابیم ..؟؟؟؟ بهت میگم نه بیا بریم روی تخت با هم صحبت میکنیم خوشحال میشی و میپری بغلم .... اول فقط میشی...